باز طوفانی شده دریای دل
باز هم خورشید رنگ خون گرفت
بر زمین نقشی ز ماتم میزند
باز جام دیده ها لبریز شد
باز زخم سینه ها سر باز کرد
در میان ناله و اندوه و اشک
حنجرم فریادها آغاز کرد
می نویسم شرح این غم نامه را
داستان مشک و اشک و تیر را
می نویسم از سری کز عشق دوست
کرد حیران تیغه شمشیر را
گوئیا با آن همه بیگانگی
آب هم با تشنگان بیگانه بود
در میان آن همه نامردمی
اشک آب و دیده ها پیمانه بود
تیغ ناپاکان برآمد از نیام
خون پاکی دشت را سیراب کرد
خون خورشید است بر روی زمین
کآسمان تشنه را سیراب کرد
می شود خورشید را انکار کرد؟
زیر سم اسبها در خاک کرد؟
می شود آیا که نقش عشق را
از درون سینه هامان پاک کرد؟
گر نشان عشق را گم کرده ایم
در میان آتش آن خیمه هاست
گر به دنبال حقیقت میرویم
حق همینجا حق به روی نیزه هاست
گریه ها بر حال خود باید کنیم
او که خندان رفت چون آزاد شد
ما سکوت مرگباری کرده ایم
....او برای قرنها فریاد شد
بازهم در ماتم روی حسین
باز هم در سوگ آن آلاله ایم
یادتان باشد حیات عشق را
وامدار خون سرخ لاله ایم
لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.
موج سر بر ساحل غم میزند
تاریخ : یادداشت ثابت - شنبه 91/8/21 | 9:14 صبح | نویسنده : عارف | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
درباره وب

آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند*** آن کس که بداند و نداند که بداند آگاه نمائید بس خفته نماند*** آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند*** آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند
ذکر ایام هفته
ویژه ماه اسکین
فال حافظ
لینک دوستان
برچسبها وب
پیوندهای روزانه
اطلاعات سایت
آرشیو مطالب
حامیان ماه اسکین
ساعت
امکانات وب
بازدید امروز: 31
بازدید دیروز: 37
کل بازدیدها: 180873